حافظ شاعر غزلسرای قرن هشتم
شمس الدین محمد شیرازی ملقب به حافظ و لسان الغیب شاعر نام آشنای پارسی گوی قرن هشتم ایران است.
غزلیات پرشور و بی نظیر حافظ از زیباترین اشعار فارسی بوده و هست.
محبوبیت حافظ
از گذشته تا کنون دیوان شمس الدین محمد حافظ غزلسرای قرن هشتم، زینت بخش طاقچه ها و کتابخانه های مردم سرزمین ایران است. عشق عجیبی که ما ایرانیان به او داریم، در طول سالیان دراز نه تنها کم نشده، بلکه روز به روز به عمق شناخت و درک صحیح از اشعار او افزوده است.
این شناخت نه تنها در ایران بلکه در خارج مرزهای جعرافیایی همواره توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب کرده است. به گونه ای که بسیاری از مردم دنیا، ایران را با تمدن فرهنگی و ادبی اش و به ویژه جایگاه رفیع حافظ غزلسرای قرن هشتم فارسی می شناسند.
این مطلب به معنای آن نیست که دیگر شاعران و مفاخر ادبی پارسی گوی و پارسی اندیش، از اهمیت کمتری برخوردارند؛ بلکه او به عنوان شاعری تاثیرگذار، منتقد، مصلح و خوش سخن دوستداران خاصی در سطح جهانی داشته است.
حافظ شناسی
از شمس الدین محمد حافظ گفتن و نوشتن قلمی قوی، درکی وسیع و سوادی بی نقص می طلبد.
از دیرباز، حافظ خوانی و حافظ شناسی از مباحث مهم ادبیات ایران و جهان به حساب می آید.
اساتید بسیاری در طول سالها عمر خود را وقف شناخت و شناساندن او به جامعهی ادبی کرده اند.
شروح بسیاری بر اشعار او نوشته اند. گاه نقدش کرده اند و بر افکار و کلماتش خرده گرفته اند؛ و گاه با زبانی شورانگیز، زیبایی ها و هنر ظریف او را ستوده اند.
از شخصیت واقعی و سال تولد و وفاتش اطلاع کاملا یقینی ای وجود ندارد. اساتید تاریخ ادبیات، در مورد سال تولد حافظ اختلاف نظر دارند.
دکتر ذبیح الله صفا در کتاب تاریخ ادبیاتشان معتقدند سال تولد، حدود ۷۲۷ و سال وفاتش احتمالا ۷۹۲ بوده است. این قول را بسیاری دیگر از حافظ پژوهان قبول کرده اند.
آنچه در میان این دو تاریخ گذشته است، زندگی پرفراز و نشیب مردی صاحب فضل و درایت بوده که از شاگردی خبازی به شهرت دست یافته است.
اگرچه این موضوع هوش و زیرکی و دانش بلند حافظ در طول سالهای عمر او را می رساند، اما در این بین اساتید مجربی چون “ابن الفقیه نجم” عالم و فقیه بزرگ عهد حافظ تاثیر بسزایی در راه کمال او داشته است.

تخلص حافظ
از جمله شاعران پارسی گوی که غزل فارسی با آن شناخته و سنجیده می شود، حافظ شاعر غزلسرای قرن هشتم است. ما نمیتوانیم مولانا و سعدی و سنایی و دیگران را کنار بگذاریم، اما ناگفته پیداست حافظ برای بسیاری از دوستداران غزل فارسی مانوستر است.
همانگونه که از تخلص حافظ برمی آید، شمس الدین محمد قرآن را در بر کرده و به گونه و نواها و الحان مختلف چهاردهگانه قرائت می کرد.
تاثیر این مورد در بیت به بیت غزلیات او بدیهی است. ما با شعر او مجموعهای از کلمات اصیل زبان فارسی و کلمات مناسب عربی روبه رو هستیم. این درآمیختگی فارسی و عربی در اشعار ملَّمع نمود بیشتری دارد. ملَّمع به شعری می گویند که یک مصرع آن فارسی باشد و مصرع دیگر عربی.
دکتر ذبیح الله صفا اما معتقد است این نظر عموم که شمس الدین محمد به واسطهی قرآن تخلص حافظ اختیار کرده، کاملا نمی تواند درست باشد؛ زیرا که کسان دیگری نیز در عهد او چنین لقبی داشتهاند.
آنچه باعث شده حافظ تخلص کند خوشصدایی و شعرخوانی و غزلخوانی شمس الدین محمد بوده است.
دیوان اشعار حافظ
کل دیوان غزلیات شمس الدین محمد حافظ شاعر غزلسرای قرن هشتم بنابر نسخهی تصحیح شدهی دکتر قزوینی و قاسم غنی۴۹۵غزل است. این تعداد در نسخههای مختلف ممکن است کمتر (۴۹۲-۴۹۴) و یا بیشتر (۴۹۶_۵۰۰) باشد.
بنابر معروف، تصحیح دکتر قزوینی و قاسم غنی متداول تر و رایج تر از دیگران است.
همهی دیوانهای مصححین، با غزل معروف
الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها/ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
شروع می شود.
مضمون غزل حافظ
موضوعاتی همچون مبارزه با ریاکاری_ که از مضامین بسیار رایج در شعر حافظ است_ در عصر زندگی شاعر کاربردی بی نظیر دارد.
او از ریا بیزار است پس به جای مسجد و نماز و روزهی از سر ریا به میخانه و بتخانه و معشوق پناه می برد.
از غزل ابتدایی دیوانش که با ساقی و می آغاز میشود، تا انتها همه حدیث آرزومندی جامعهای دور از ریاست.
بسیاری از اشعار حافظ زبانزد خاص و عام است. به گونه ای که اشعار او به حالت ضرب المثل بین مردم متداول شده، از جمله: در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست…!
این موضوع اما در مقایسه با اشعار سعدی کمتر اتفاق افتاده است.
چنانچه میدانیم بسیاری از سخنان کوتاه و آموزندهی سعدی در گلستان و نیز اشعار آثار دیگرِ شیخ اجل سعدی، به صورت ضرب المثل نهادینه شده است.
مضامین بلند عرفانی، عاشقانه، انتقادی و اجتماعی در غزل حافظ مورد توجه همهی دوستداران ادب فارسی قرار گرفته است.
حافظ فاسق یا زاهد
حافظ شاعر و غزلسرای قرن هشتم که سطحینگران به شعر او، می و معشوق را حقیقی میپندارند و حافظ پژوهان درک و عمق غزلش را.
برخی او را شرابخواری قهار می انگارند و برخی عارفی بالله…!
آنکه او را در بند می و ساقی می داند از غزلش، همین را برداشت می کند و آنکه او را عارف می پندارد، کشف و شهود و مراتب عرفانی را...
و این همه هنر اوست.
حقیقت این است که حد فاصل گذاشتن بین فسق و زهد حافظ کاری عبث است.
چنانکه بهاءالدین خرمشاهی در حافظنامه طی بحثی مستدل عنوان می کند که خلاصهاش این است. “حافظ از دیدگاه آزاداندیشان و بی اعتقادان شاعری آزاداندیش و بی اعتقاد به همه ی مقدسات است و از دیدگاه عارفان از جملهی اولیاء الله. هر دو اینها به خطا رفتهاند.”
زیرا که حافظ به نوعی مصلح اجتماعی است و در شرایطی که رک گویی برای او خطرآفرین بوده، به رمز و اشاره و کنایه روی آورده است. پس نباید کلمات او را تنها در قالب معنی و مفهوم رایج آن در نظر آورد. چنانچه پرکاربردترین آرایهی ادبی در سراسر دیوانش ایهام(دوگانه گویی) است. ایهامی که ابهام دارد و این همه قدرت شعری و درک و دانش بالای او از زبان فارسی و البته عربی است.
حافظ، حافظهی ماست
خواجه شمس الدین محمد حافظ شاعر غزلسرای قرن هشتم، حافظهی ماست؛ زیرا زبان فارسی آخرین دوران تحول خودش را با عصر حافظ گذراند. ما به همان زبانی صحبت می کنیم که حافظ صحبت می کرد. این مطلب به معنی اینست که واژگان تغییر یافتهی زبان فارسی بعد از عصر حافظ، دیگر تغییر و تحول بنیادینی نداشتهاند.
به هر روی، شمس الدین محمد تنها شاعری سخن پرداز نبوده است، بلکه قطع به یقین، او را باید از سردمداران فرهنگ اصیل پارسی در نظر گرفت. کسی که بعد از حدود۷قرن، هنوز هم سخنش را می فهمیم و با شعرش ارتباط زبانی درستی برقرار می کنیم.