صادق هدایت و سگ ولگرد
صادق هدایت ، مترجم و نویسندهی معاصر مشهور و صاحب سبک ایرانی. در این مقال ، قصد داریم به نقد سگ ولگرد از داستانهای کوتاه او بپردازیم.
صادق هدایت منتقدی فعال ، با نگاهی ریزبین و حساس نسبت به همهی مسائل اجتماعی.
کوچک و بزرگ ، ریز و درشت منش و کردار او برای بسیاری از خوانندگان همیشه جذاب بوده و هست.
تبار صادق هدایت

صادق هدایت ، فرزند رضا قلی خان هدایت ، نویسندهی ریاض العارفین ، مجمع الفصحا ، تاریخ عالم آرای ناصری است. پدرش از اشراف زمان ناصرالدین شاه و از مردان با نفوذ و مورد اعتماد حکومت قاجار بود.صادق هدایت در ۱۲۸۱شمسی متولد شد و در ۱۳۳۰ در فرانسه خودکشی کرد. فاصلهی بین این دو تاریخ ، زندگی مردی تاثیرگذار و قابل شناخت است که جوانان ایرانی را از سالها پیش به سمت آثار و افکارش کشانده است.
صادق هدایت را پوچ گرا ، نهیلیسم ، بی اعتقاد ، افسرده و ناامید می انگارند.او هیچ وقت تحصیلات دانشگاهی که به مدرک رشتهی خاصی بیانجامد نداشته است.
فرانسه را از مدرسهی سن لویی در تهران آموخت. با پارتی بازی به همراه چند تن دیگر از جوانان ایرانی به بلژیک و بعد فرانسه رفت تا در رشتهی راه و ساختمان ، تحصیل کند و برای خدمت به وطن آماده شود.
اما او هیچگاه علاقهمند به تحصیل این چنینی نبود و همهی سالهای جوانیاش ، دور از ایران را به دنبال افکار و سلایق مکاتب فکری گذراند ، اما عضو هیچ مکتبی نشد. به مارکس و فروید علاقهمند بود اما وابسته و سرسپردهی مکتبشان نشد.
نوشتن از افکار صادق هدایت کاری پیچیده و دشوار است. او به همه چیز نگاه انتقادی داشت. نسبت به همهی مسائل اجتماعی ، دینی ، سیاسی و فرهنگی کشور حساسیت قابل ملاحظهای نشان میداد.
شیفتگان و منکران صادق هدایت
صادق هدایت آثار زیادی در حوزهی ادبیات و داستان نویسی دارد. سگ ولگرد ، داستان کوتاه۱۴ صفحهای با چند داستان کوتاه دیگر با عنوان سگ ولگرد چاپ شد . سالهای زیادی است به بررسی آثار هدایت پرداخته میشود. تحلیل و نقدها گاهی تند و تیز است و گاهی مشتاقانه و ستایشگرانه .
آنان که صادق هدایت را میکوبند از نگاه دینی و بستهای تحلیل میکنند و آنان که او را می ستایند ، نگاهی آزادانه و جدای از دین دارند . صادق هدایت از دید من نه آن انسان لاابالی و سرخوش است که عقاید مذهبی را به خاطر دلزدگی ترک کرده و نه آن آزاداندیش متفکر و راه بلد فلسفی که خیلیها به او اقتدا کنند.
صادق هدایت نویسندهی خوبیاست. قلم قوی ، توصیفات بکر و سبک داستانی منحصر به فردی دارد. هر کس به آثارش عادت کند و نگاهش را درک کند ، وابستهی او خواهد شد . به فکر واداشته میشود. شک میکند به همهی آنچه که از راه تقلید آموخته و پسندیده است. این شک اگر که درست فهمیده شود، خواننده را به سر منشا خوبی خواهد کشاند و اگر سطحی و گذرا و بدون جواب، فقط تحت تاثیر و باز هم تقلید سپری شود، خواننده را به پوچی و ولنگاری هدایت خواهد کرد.
ماجرای داستان سگ ولگرد
سگ ولگرد هدایت ، ماجرای سگ اصیلِ اسکاتلندی است که در خانهی اشراف زادهای زندگی میکند و از همهی امکانات رفاهی برخوردار است. یک روز به همراه صاحبش به ورامین میرود . شیفتهی بوی سگ مادهای میشود و به دنبالش راه میوفتد و گم میشود و از صاحبش جدا میگردد و این آغاز سرگشتگی و آوارگی پات ، سگ داستان ماست .

در اواسط داستان میخوانیم: ” از وقتی که در این جهنم دره افتاده بود، دو زمستان میگذشت که یک شکم سیر غذا نخورده بود، یک خواب راحت نکرده بود، شهوتش و احساساتش خفه شده بود، یک نفر پیدا نشده بود که دست نوازشی روی سرش بکشد، یک نفر توی چشمهای او نگاه نکرده بود…”
سگ ولگرد ، نماد
داستان پردازی صادق هدایت ، نماد سازی و نمود دادن از ویژگیهای برجستهی آثار اوست. در اینجا پات، سگ ولگرد قصهی ما، نماد انسانی است گرفتار دنیا و دوری از اصالت خویش. سرگشته از رویاهای بربادرفته ، آوارهی دیاری از دست رفته. پات از جایگاه اصیل خود رانده شده بود. بین تردید و دلهره همچون انسانی که از جایگاه ازلی خود نزول کرده و در پی یافتن حقیقت از دست رفتهاش به هر کجا سرک میکشد؛ بلکه راهی به سوی منِ اصلیش پیدا کند.
سگ ولگرد نمایندهی روح سرکشی است که به دنبال هوا و هوس ماده سگی، از مسیر خوشبختی منحرف شده اما بعد از ناکام ماندن باز به سرچشمهی مقصود چشم دارد. پات دو سال کتک میخورد و زجر میکشد. مردمی که او را به خاطر نجس بودنش آزار میدهند. از نظر آنها ثواب چنین کاری زیاد است.
مذهب و تقلید هدایت
صادق هدایت لاقیدی مذهبی و تقلید کورکورانهی مردم از هم برای آزار رساندن به سگ ولگرد را میکوبد. اینجا همان گرهِ داستان هدایت است. اینکه مذهب، آزار رساندن به موجود نجس را ثواب میداند. هدایت ادیان را میشناسد . اسلام را هم میشناسد؛ اما اینکه درک او از دین آیا درک درست و علمیاست جای تردید دارد.
خوب میدانیم براساس شریعت اسلام، آزار رساندن به حیوانات چه نجس و چه حلال، امری منفور است و نه محبوب. اینکه مردم در داستان سگ ولگرد صادق هدایت از آزار دادن پات احساس خشنودی میکنند، مسئلهی دیگریاست؛ تقلید و درک نادرست از احکام.
اگر هدایت این جنبه از دیانت را هدف قرار دهد، امری کاملا به جا و ستودنی است؛ چرا که همیشه در طول تاریخ اسلام کسانی بوده و هستند که به واسطهی ناآگاهی مرتکب اعمال نادرستی شدهاند که نام اسلام را خدشهدار کرده است. در نهایت: ” اسلام به ذات خود ندارد عیبی/ هر چه هست از نامسلمانی ماست.
این موضوع بدین معنی است که نباید هدایت را محصور در عقیده دید. افکار صادق هدایت صرفا برای ترویج بی دینی نیست. نگاه او پرسشگرانه و کنجکاوست. قصد دارد از ابتدای خلقت انسان همه چیز را زیر ذرهبین برده و به شبهات پاسخ در خور دهد. گاهی این انتقادات آنقدر شدید و بی باکانه است که هر توهینی از نوع کلمات صادق هدایت به همهی مقدسات راه مییابد.
صاحب پات ، نماد خداوند
از جنبههای دیگر، پات سگ ولگرد داستان هدایت نماد انسانی است که سرگرم لذات زودگذر ( بوی سگ ماده) شده و همین دلفریبی و دلبستگی پریشان خاطرش کرده است. صاحب پات که او را رها کرده و هرگز سراغ او را نگرفته، نماد خداوند است.
” چطور پات میتوانست بی صاحب، بی خدایش زندگی بکند، چون صاحبش برای او حکم یک خدا را داشت، اما در عین حال مطمئن بود که صاحبش به جستجوی او خواهد آمد. ”
صادق هدایت ، به گفتهی دوستان و اطرافیانش، فردی مهربان و آرام بود.
او انسانیت را پایهی اصلی زندگی بشری میدانست. دیانت اما به شکل تقلید و تقلب برایش مفهومی نداشت. به اصول و فروع اسلام و مسیحیت و یهودیت و … پایبند نبود.
پایان پات و ربطش به دیانت
در سگ ولگرد هیچ کدام از این مضامین با صراحت بیان نشده است. بی صاحب شدن پات، آزار رساندن و کتک خوردنش، آوارگی و گرسنگیاش، در نهایت بدبختی جان سپردنش، همه و همه نشان از بیتفاوتی و منکر بودن نویسنده نسبت به مسائل دینیاست. هدایت پوچگراست؛ بله او برای آیندهی زندگی هیچ مقصد و ماوایی در نظر ندارد. پناهی و سرمنزلی یقینی سراغ ندارد. به دنبال آرامش است ولی پیدا نمیکند؛ چرا که کشف کردن حقیقت و راهیابی به آن برایش امری محال مینماید.
صاحب پات ، نماد خداوند
اینکه در نهایت ، صادق هدایت دست به خودکشی میزند نشان از نرسیدن به حقیقت است. پات هم بعد از ناامید شدن از به دست آوردن صاحب جدید، در انزوا و گرسنگی میمیرد.

دنیا هیچ است
همه چیز در یک راستاست. یاس… یاسی که به خواننده میگوید : همهی هستی هیچ است. این نگاه سیاه، برای خوانندهی تاثیرپذیر دردسر ایجاد میکند و برای خوانندهی پرسشگر دریچهای که به دنیای سوالات بی جواب مانده منتهی میشود. اینکه کدام جنبه کشش بیشتری خواهد داشت برعهدهی خواننده و روحیات اوست.
نتیجهگیری
به هر روی صادق هدایت، در کنار بزرگان دیگر از پیشگامان نویسندگی معاصر و خصوصا داستاننویسی کوتاه است. او را باید در خط مشی داستان پردازی ایرانی از صاحب سبکان قوی دانست. آنچه اما قابل گفتن است اینکه: صادق هدایت برخلاف اسطوره پردازیهای متعصبانه از او، در مقایسه با نویسندگان بزرگ جهان، از جایگاه ممتازی برخوردار نیست.