معرفی و نقد کتاب تالار فرهاد
تالار فرهاد ، نوشته عباس پژمان ، نویسنده ،پزشک و مترجم زبانهای فرانسوی و انگلیسی است که در سال ۱۳۹۴ به همت ” نشر اسم ” وارد بازار شده و داستان عاشقانه یک دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران را روایت می کند . به گفته ناشر ، تالار فرهاد” تجربه ایست متفاوت از عشقی پاک” .
خلاصه کتاب
داستان از آنجایی شروع میشود که شخصیت اصلی کتاب که فارغ التحصیل پزشکی است برای گذراندن دوران طرح و خارج از مرکز خود وارد شهری می شود… مدتی بعد از سکونت در آنجا ، شبی از شبهای سرد زمستانی از جلوی پنجره خانه ای رد می شود و سایه گیسوان دخترکی را در حین شانه زدن بر پرده می بیند و به دنبال معشوق خود میگردد و فردایش هم پیدایش میکند..اتفاقا بانوی عشق هم دکتر تشریف دارند و علاقه ای دو طرفه بین آنها شکل می گیرد و…. ادامه ی ماجرا .
وقتی سنات بالا میرود، معمولاً از یک جایی به بعد این را هم احساس میکنی که انگار کل زندگیات دارد گذشته میشود – خاطرهای بزرگ! و این خاطره، مثل مادری است که بعد از همۀ دخترهایش متولد شده و تو وقتی او را میان آنها میبینی احساس میکنی از همهشان زیباتر است.
نقدی بر کتاب تالار فرهاد
قوی ترین انگیزه ام برای خواندن این کتاب تم پزشکیش بود [ البته طراحی کم نظیر جلدش هم بی تاثیر نبود! ] …عاشقانه دو دانش آموخته پزشکی ، به قلم یک نویسنده پزشک ! بسی وسوسه کنندست برای یک دانشجوی علوم پزشکی..!
حس میکردم شاید در خلال داستان از محیط بیمارستان و جزئیات ظریفش هم سخنی به میان آمده باشد و برایم جالب باشد …
اما نبود..

فرانَک(همان معشوق گیسو پریشان !)در ابتدا عاشق فلسفه بودا و نیچه بود و رمان ، رنگی فلسفی داشت . اما به تدریج با شروع آشفتگی های فرانک ، رمان هم آشفته و بی شیرازه شد…!
گفتگوها گاه صمیمانه است و گاه ادبی!
خاطره و واقعیت به گونه ای ترکیب شده که قابل تمایز نیست و گیج کنندست !
گاهی ابهام نثر را زیبا می کند اما این بار برای من زیبایی نداشت..!
یک سری داستان عاشقانه که در دل همدیگر قرار دارند ; گاهی به سمت تناسخ بودا میرود و گاه عقاید نیچه! و در آخر نویسنده تکلیف خواننده را مشخص نمیکند …
در واقع بنظرم کتاب طرح داستانی ندارد …صرفا یک سری جملات فلسفی ، که هدف نویسنده از نگارش کتاب بیشتر طرح همین مسائل بوده است تا شرح داستان…
قسمت هایی از گذشته هست که هر وقت به یادشان می آوری فقط به صورت اتفاقاتی می آیند که در زمان حال رخ می دهند. اینها انگار حاضر نمی شوند گذشته بودن خود را بپذیرند.فوقش فقط می پذیرند در بعضی جاها با فعل های گذشته به یادت بیایند ، نه در همهٔ جاها.
به هرحال موضوعی جالب ، دست مایه کتاب بود و شاید کتاب با ویراستاری قوی بسی لذت بخش تر میشد…
با وجود اینکه علاقه ای به داستانهای ایرانی ندارم نوشته تون ترغیبم کرد یه نگاه به این کتاب بندازم.ممنون از شما
خواهش میکنم بانو..سپاس از توجه و مهرتون??