سه شنبهها با موری نوشته ی میچ آلبوم
کتابی جذاب و دوست داشتنی از نویسندهی محبوب امریکایی میچ آلبوم.
سه شنبهها با موری براساس واقعیتِ زندگیِ استادی روشن ضمیر و شاگرد ۳۷ سالهی جویای آموزش نوشته شده است.
این رمان محبوب اولین بار در سال ۱۹۹۷ به چاپ رسید. بعد از آن در بسیاری از کشورهای دنیا مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
میچ آلبوم :
میچ آلبوم نویسنده ، روزنامهنگار، مجری رادیو و فیلمنامهنویس امریکایی ، متولد۱۹۵۸ ، سالهای زیادی است با نگارش رمانهای زیبا ، به عنوان نویسندهای مطرح به فعالیت خود ادامه می دهد.
کتابهایی همچون یک تلفن از بهشت و ارباب زمان در کنار سه شنبهها با موری از آثار معروف اوست. جایگاه اصلی میچ آلبوم با کتاب سه شنبهها با موری قابل سنجش است. کتابی که با پذیرش عمومی از سوی بسیاری از افراد کتابخوان و کتابدوست همراه بود. به گونهای که پس از بیست و چندسال از انتشار آن ، هنوز هم از جمله رمانهای خوب و دوست داشتنی است .
این هنر میچ آلبوم است که واقعیت موجود در زندگی را با لحنی زیبا و قلمی شیوا به ذهن و ضمیر خواننده ارسال کند. نویسندهی ۵۱سالهی امریکایی در سن ۳۷سالگی ، با استاد پیرش موری شوارتز ماجراهای جذابی را خلق میکند . پس از سالها هنوز هم شور و شعف و امید به زندگی را در خوانندهی اثر هویدا میکند.
خلاصه ی سه شنبهها با موری و تحلیل آن :
این کتاب زیبا براساس واقعیت موجود زندگی میچ آلبوم نویسندهی کتاب و استادش موری شوارتز به رشتهی تحریر درآمده است. نام کتاب به مناسبت دیدارهای میچ آلبوم با استادش موری ، در سه شنبهی هر هفته انتخاب شده است.
کتاب با یادآوری خاطرهی راوی داستان از برگزاری کلاسی به استادی موری آغاز میشود. کلاس درسی که با همهی کلاسهای دیگر متفاوت بود و به جای نمره و کتاب از بحث و تبادل نظر دربارهی زندگی جان میگرفت. کلاسی با موضوع هستی شناسی.
استاد با توجه به تجربیاتش به شاگردان آموزش میداد. نمرهای بابت درس ها داده نمی شد ، ولی هر هفته امتحان شفاهی گرفته می شد. به این طریق که شاگردان باید به سوالاتی که از آنها پرسیده میشد، جواب بدهند و سوالاتی هم که خودشان داشتند، میپرسیدند.
چه کلاس درسی بهتر از اینکه شاگردان با معنای زندگی و جهان هستی آشنا شوند. شاگردانی که شاید در هیچ مرحلهی دیگری از زندگیشان با چنین موضوعاتی درگیر نباشند.
موری بسیار دلسوزانه مثل یک استاد واقعی و تمام عیار همهی آنچه در طول سالها زندگی کردن کسب کرده است ، در اختیار شاگردانش قرار میدهد. این تجربیات گرانبها ، ارزشی معادل عمر ۶۰سالهی انسانی متفکر است.
آغاز قصه :
قصهی کتاب سه شنبهها با موری ، از آنجایی شروع میشود که استاد موری شوارتز به بیماری آسم و بعد ALS مبتلا شد. یک نوع بیماری کشنده و مهلک سیستم عصبی که لاعلاج است و در سالهای گذشته درمانی برای آن وجود نداشته است. موری خیلی راحت با بیماریاش کنار میآید و امیدش برای زندگی را اینگونه شرح میدهد:
من از خودم سوال کردم آیا من هم مثل کاری که دیگران انجام میدهند، یعنی عقب نشینی میکنند، باید باشم یا اینکه میخواهم به زندگی ادامه دهم؟ من زندگی کردن را برگزیدم یا لااقل سعی دارم که زندگی کنم. موری شوارتز
میچ آلبوم بعد از مطلع شدن از جریان بیماری استادش ، با وجود مشغلههای فراوان کاری ، تصمیم میگیرد به دیدار استاد پیرش برود. این آغازی میشود برای دیدارهای هفتگی استاد پیر و مرد جوان. در کتاب سه شنبهها با موری ، مجموعا ۱۴سه شنبه به عنوان کلاسهای خصوصی استاد و تنها شاگردش آمده است.
تعدادی که مثل تعداد جلسات کتابهای برگزار شده در دانشگاه است. با این تفاوت که در دانشگاه با آموزش مطالب کتاب، بحث امتحان و نمره مطرح است و اینجا درس زندگی و اجتماع و فرهنگ و البته عشق…
هر سه شنبه در سه شنبهها با موری ، به یکی از مسائل دنیای پیرامون اختصاص دارد. از جمله عشق ، کار، اجتماع ، خانواده ، پیری ، عفو و بخشش و در نهایت مرگ . موری برای همهی این مسائل راهحلها و نظرات مثبت و جذابی ارائه میدهد. جملهای که او به نقل از شاعر محبوبش ، پشت سر هم تکرار میکند این است که :
یا به یکدیگر عشق بورزید یا بمیرید. موری شوارتز
موری معتقد است همهی آنچه انسانها برای زندگی کردن در کنار هم بدان نیاز دارند عشق و محبت نسبت به یکدیگر است. این واقعیت شیرین در زندگی بسیاری از افراد بشر ناپیداست و دلیل اکثریت نابسامانیهای دنیای کنونی شاید گم شدن همین عنصر محبت حقیقی بین ماست.
نکتهی جذاب کتاب سه شنبهها با موری :
تمام جذابیت کتاب سه شنبهها با موری ، در یک نکته است. موری با وجود همهی ناتوانیهای به وجود آمده در جسمش ، روحیهی شاد و سرزندهای دارد . این مسئله تعجب دیگران را برمیانگیزد !
مردی در دههی هشتاد زندگی محکوم به تحمل بیماریای علاج ناپذیر و در نهایت مرگ است ، اما دارای روحیات و انرژیای که شاید یک جوان سی و چند ساله مثلِ میچ آلبوم در درون خودش احساس نمیکند. تاثیرگذاری موری در سه شنبه با موری ، چه به لحاظ داستانی و چه به لحاظ مبحث روانشناسی ، خوانندهی اثر را ناخودآگاه مجذوب میکند.
مردی که دیگر توانایی رقصیدن ، شنا کردن ، حمام رفتن و قدم زدن را نداشت ، چگونه اینقدر راحت با این مسائل کنار آمده بود؟
اما موری ، استاد کتاب سه شنبهها با موری با همهی این موارد نه تنها کنار آمده بود ، بلکه سعی داشت احساس و تجربهای را در حال حاضر با آن دست و پنجه نرم میکرد به شاگردش میچ به اشتراک بگذارد.
تنها راهی که میشود به زندگی معنا بخشید این است که خود را فدای دوست داشتن دیگران کنید.
موری در سه شنبهها با موری ، مرگ را پایان همه چیز نمیداند. او مرگ را تلنگری میداند که به بشر میآموزد از فرصتهای به وجود آمده در زندگیاش به نحو درست استفاده کند.
اینکه یقین داشته باشی روزی میمیری و هر لحظه خودت را برای آن آماده کنی. شیوهای که واقعا میتواند در زندگی راهگشای خوبی برایت باشد.
او حتی به یادآوری مرگ در به نتیجه رسیدن برای چگونه زندگی کردن هم اشاره میکند:
شاید آن چیزی که همهی ما در زندگی به آن نیاز داریم ، همین مسئله باشد که بدانیم از خود و زندگی چه میخواهیم؟ تا زمانی که اهداف ما در دنیایمان مشخص و آشکار نباشد، نه مسیر پیش رو روشن خواهد بود و نه مقصد به درستی نمایان میشود.
در پایان نصایح جالب توجه استاد پیر در سه شنبهها با موری ، بخشش خود و دیگران راز دیگری است که برملا میشود.
قبل از اینکه بمیری، خود و دیگران را ببخش.
در هفتهی چهاردهم در سه شنبهها با موری ، استاد پیر و قرار ملاقاتهای او به پایان میرسد. این انتهای راه مردی امیدوار به زندگی است که خواننده را با همهی نصایح ارزشمندش به فکر فرو میبرد. مرگ موری نقطهی غم انگیزِ سه شنبهها با موری است. اما مرگ پایان ماجرا نیست چرا که :
مرگ تنها یک غصه را با خودش به همراه میآورد، ولی زندگی بدون دلخوشی، چیز دیگری است.