داستان زال و رودابه
عاشقانه ترین حماسهی ملی ایران
داستان رودابه و زال در شاهنامه
زال زر _ پسر سفید موی سام نریمان_ دل به رودابه دختر شاه کابل می بندد.
شاه کابل از نژاد ضحاک ماردوش است و دلبستگی به رودابه، یعنی مخالفت و مانع و نرسیدن؛ زیرا که ضحاک از دشمنان ایرانیان بوده است.
اما آنجا که دل در کار است ،عقل به چه کار آید!
زال با شنیدن توصیفات رودابه، خواهان دیدار او می شود و ندیده دل به زیبایی و کمال رودابه می بندد.
در طرف مقابل، رودابه وصف پهلوانی و دلاوری زال را می شنود و پنهانی دل می سپارد.
این عشق پرسوز و گداز، با واسطه هایی که بین دو دلداده ارتباط برقرار می کنند ادامه می یابد؛ تا اینکه هر دو بیقرار و بی تاب در پی دیدار همند.
زال زر پنهانی در پای قلعهی معشوق و رودابه در بالای برج و بارو…دیوار بلند قلعه مانع وصال است
پس رودابه موی بلندش رو از بالای قلعه آویزان می کند تا زال از آن بالا بیاید.
زیباتر اینکه زال موی معشوق را می بوسد و با طنایی دیوارهی قلعه را بالا می رود.
این دو دلدادهی بی تاب با عشقی پاک و سوزان با هم عهد می بندند که جز دیگری را به همسری نگیرند و در راه وصال تا پای جان ، پافشاری کنند.
ادامه این داستان را در پست بعدی بخوانید قسمت دوم داستان رودابه و زال