هنر همیشه بر حق بودن نوشته ی آرتور شوپنهاور
معرفی نویسنده
آرتور شوپنهاور نویسنده کتاب هنر همیشه بر حق بودن فیلسوف المانی در سال ۱۷۸۸ در لهستان به دنیا امد. او یکی از فلاسفه اروپا و فیلسوف با نفوذ در اخلاق و روان شناسی و هنر و ادبیات معاصر است . او در تمامی اثار و کتاب های خود به فلسفه و روش های فیلسوفانه می پردازد . او در سال ۱۸۶۰ در المان بر اثر مرگ ناگهانی از دنیا رفت .
معرفی کتاب
نسخه اصلی این کتاب هیچ وقت منتشر نشده و این اثر هم که بعد از مرگ نویسنده منتشر شده است، واقف بر کتاب تفننات و متممات خودش می باشد. این کتاب به بیان شیوه های غلبه بر خصم در مجادله می پردازد. این کتاب 38 روش برای پیروزی در بحث را مطرح می کند که می تواند در ان پیروز شد و یا دست کم انسان های حق به جانب در بحث را شناخت. و همچنین ما را به پرهیز از بحث با عوام الناس امر می کند که نتیجه همیشه نفرت انگیز خواهد بود. این 38 روش نکته های استدلالی نیستند بلکه نکته های جدال برانگیزاند که ما در زندگی روزمره و یا حتی در زندگی خانوادگی بارها و بارها با ان برخورد داشتیم .
تمام ترفند های نویسنده در این کتاب الگوی رفتاری برداشت نمی شود بلکه لحن کنایه آمیز برخی از این ترفندها حاکی از ان است که در پی طعنه بوده است . این کتاب را می توان در دسته کتب روانشناسی و فلسفی قرار داد.سبک نوشتاری این کتاب برخلاف کتاب های فلسفی دیگر، روان و ساده است اما برای مطالعه ان باید به فلسفه علاقه داشت. این کتاب تنها با ترجمه عرفان ثابتی و انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است .
خلاصه کتاب هنر همیشه بر حق بودن
شوپنهاور در هنر همیشه بر حق بودن عمدا از سوفسطاییان یونان تقلید می کند. سوفسطاییانی که سفسطه را از ان معنا که راست را ناراست و نادرست را راست جلوه می دادند که افلاطون و سقراط از این سفسطه گرایان متنفر بودند.انها با فنون خطابی، سفسطه می کردند و مخاطب را اقناع می ساختند.اما دیگر فلاسفه از جمله سقراط و افلاطون خواهان رسیدن به خیر و حقیقت بودند نه از راه فنون خطابی بلکه از راه دیالکتیک(دیالکتیک واژه ای در فلسفه است که برای هر فیلسوف معنایی جداگانه دارد.)
به قول شوپنهاور”جدل مناقشه امیز عبارت است از هنر مباحثه به گونه ای شخص فارغ از درستی یا نادرستی موضعش، از ان عقب نشینی نکند.”برای مثال ممکن است من در دفاع از ادعای خود دلیلی ارائه کنم و خصم ان برهان را رد کند،با این همه ممکن است براهین دیگری هم وجود داشته باشد اما خصم من پیروز میشود گرچه در موضع نادرستی قرار دارد که این ناشی از دنائت فطری طبیعی بشری است.
انسان ها قبل از حرف زدن ،نمی اندیشند به دلیل نخوت ذاتی یا پرحرفی. به خاطر همین نخوت، انسان حتی اگر متوجه شود سخنی که گفته ،صحیح نیست با پافشاری بر روی حرف خود این نکته را بیان میکند که باید با تمام استدلال ها یا حرف خودش را تصدیق می کند و یا یا با استدلال های خصم خودش بجنگد .
در هر دو طرف بحث افراد به دنبال حقیقت نیستند بلکه برای اثبات درستی حرف خودشان می جنگند. پس بنابراین موضع درست و نادرست جابجا می شود . یعنی ان چه درست است باید نادرست و ان چه نادرست است باید درست به نظر برسد. همیشه به دنبال نخوت و پرحرفی ، فریب کاری خواهد بود زیرا هر انسانی به اعتقاد خود به سخنی که ادا کرده ادعای درستی خواهد کرد.و همچنین نیز به دنبال فریب کاری،شرارت حاصل میشود و جدل اتفاق خواهد افتاد!
شوپنهاورمعتقد است که هر کس جدل طبیعی خود را دارد مثل منطق طبیعی خاص خودش. و مسلما هیچ کس نمیتواند بر خلاف قوانین منطق استدلال کند بنابر این انسان شاید دچار کمبود جدل طبیعی شود اما منطق طبیعی هرگز.پس در این صورت جدل طبیعی شبیه قوه تشخیص و عقل است که به میزان مختلف میان انسان ها تقسیم شده است.
شاید در مسئله ای حق واقعا با کسی باشد اما ان چه که باعث پیروزی او میشود استدلال ها ی زیرکانه ای است که به کار میگیرد . جدل هیچ ربطی به حقیقت ندارد و در واقع علم جدل به معنای لیست کردن و تجزیه شگردهای رندانه است . او معتقد است که جدل صرفا هنر پیروزی در بحث است و باید به حقیقت عینی که موضوع منطق است ، بی اعتنا باشیم.
جدل چندان ربطی به حقیقت ندارد ، درست همان طور که وقتی منازعه ای به دوئل می انجامد،استاد شمشیر بازی چندان کاری ندارد که حق با کیست. دوئل چیزی نیست جز حمله و دفاع. هنر شمشیر بازی فکری نیز همین است. جدل به این معنی تنها هدفش عبارت است از تقلیل به نظامی قانون مند.
اشنایی با جدل و مباحث ان نشان می دهد که انسان چگونه می تواند از حرف خودش در مقابل تمام استدلال ها و حملات حیله گرانه دفاع کند که با این وجود به رد کردن حرف دیگری منجر شود .در جدل فقط باید به فکر دفاع از موضع خود و رد موضع خصم باشیم .
پیش از بحث کسی از حقیقت خبر ندارد و انسان به واسطه استدلال های خودش و خصمش گمراه میشود. سفسطه اگر دانسته به کار رفته باشد هرگز ماهرانه نخواهد بود بنابراین باید از تجربه های عملی و فردی مدد گرفت . ولی سفسطه اگر به طور نامحسوس باشد مسلما باعث گمراهی خواهد شد.
اگر طبیعت بشری پست نبود بلکه کاملا شریف بود ، می بایست در هر مباحثه ای فقط در پی کشف حقیقت می بودیم و نمی بایست کمترین اهمیتی می دادیم به این که حق با ماست یا خصممان.بلکه باید این مسئله را بی اهمیت یا به هر حال حائز اهمیتی ثانویه تلقی می کردیم.
در ادامه نویسنده به بیان شگردهایی در راستای هنر همیشه بر حق بودن می پردازد که میتوان به وسیله انها در بحث، همیشه حق را به دست بگیریم و یا حداقل از موضع خود دفاع کنیم :
سر فصل ها و شگردهای هنر همیشه بر حق بودن
گستره مصداق را بسط بده : با این ترفند قضیه خصممان را دچار اغراق می کنیم اما بالعکس به قضیه خودمان معنایی محدود می دهیم .به طور مثال کسی می گوید انگلیسی ها در هنر نمایش سرامد بودند اما خصم میکوشد تا مثالی نقض بیاورد و می گوید که در موسیقی بهترین بودند،پس برای دفع این حمله او می گوییم موسیقی جز هنرهای نمایشی نیست.
از مشترکات لفظی استفاده کن : در این جا کلمات مترادف ،به منظور الفاظ مشترک نیستند. ما قضیه را به چیزی وصل میکنیم که تنها وجه این دومشترکات لفظی است.
گزاره های خاص خصمت را تعمیم بده : با این ترفند قضیه ای که مربوط به موضوعی خاص است را طوری تعبیر می کنیم که گویا کارایی عام یا مطلق دارد .
این سه ترفند از مهم ترین و اصلی ترین 38 ترفندی است که نویسنده بیان کرده است .
دستت را رو نکن : همیشه برای این که به نتیجه مطلوب برسی باید مقدمات را در طی بحث به خصمت بقبولانی .تا زمانی که خصمت همه مقدمات را قبول نکند ، نقشه ات مخفی می ماند.
به مقدمات کاذب متوسل شو :در این جا باید قضایایی را انتخاب کنی که فی نفسه کاذب اند .ولی به نظر خصمت صادق اند.. به طور مثال میتوانی از اصول فرقه ای که تو عضو ان نیستی بر علیه خودش به کار بگیری .
چیزی را که باید به اثبات برسد ،مسلم فرض کن : خواه تحت نام دیگری باشد خواه با قبول کلی موضوع. اگر دو چیز از یکدیگر نتیجه میگیرند و یکی از ان ها باید به اثبات برسد می توان دیگری را مسلم فرض کرد.
با سوال پیچ کردن، اقرار بگیر:این روش سقراطی است که باید سوالات بسیاری بپرسید ،به طوری که نفهمد درباره چه چیزی میخواهید از او اقرار بگیرید.
خصمت را عصبانی کن : چون وقتی عصبانی است نمیتواند خوب وبد را تمیز دهد و برای عصبانی کردن او کافی است در حقش بی انصافی کنی و در کل بی ادب باشی.
سوالات انحرافی مطرح کن : در این جا می توانی سوالاتی که متفاوت با نتیجه است را مطرح کنی.
حرفش را قطع کن ،توی حرفش بدو ،بحث را منحرف کن : اگر خصمت استدلالی را بیان میکند که تو نمیتوانی نتیجه مطلوبت را بگیری ، نباید اجازه بدهی که ان را به نتیجه برساند و باید حرفش را قطع کنی و بحث دیگری را پیش بکشی.
خودت نتیجه کیری کن: وقتی همه مقدمات را برای خصمت گفتی و او پذیرفت ، نتیجه را از او نپرس خودت نتیجه گیری کن حتی اگر یکی دو مقدمه کم داشتی.
عصبانیت نشان دهنده ضعف است :اگر می بینی خصمت از استدلالت عصبانی شده با شور بیشتری بر روی ان پافشاری کن فقط به این دلیل که تو روی نقطه ضعف او دست گذاشته ای و او قطعا اسیب پذیر است و برد با توست .
خصمت را گیج کن :با چرند گویی محض میتوانی خصمت را منگ کنی چون ادمی بالذات فکر میکند هر حرفی ، با معنی است.
اجازه نده از مخمصه فرار کند:وقتی استدلالی را مطرح میکنی و خصمت جواب صریحی به تو نمیدهد و با طرح یک سوال دیگر ،طفره می رود این یعنی تو روی نقطه ضعف ان دست گذاشته ای و و با اصرار بر این نقطه ضعف میتوانی او را به سکوت وادار کنی .
و ما بقی شگرد ها :
کسی را که به سوال هایت جواب منفی می دهد ،گول بزن.
با رد دلیل نقض ، موافقت کن.
او را وادار به اغراق کن.
حضار را متقاعد کن ،نه خصمت را .
به جای دلیل به مرجع متوسل شو.
در حرف صادق است نه در عمل.
به بحث جنبه شخصی بده ،توهین و بدرفتاری کن . (این ترفند الگوی رفتاری نیست و فقط برای طعنه و ریشخند است …!)
اگر از معرفی کتاب هنر همیشه بر حق بودن راضی بودید می توانید از سایر خلاصه های دهکده کتاب هم استفاده کنید.