نقد به کودکی که هرگز زاده نشد
اوریانا فالاچی، نویسنده، روزنامه نگار، خبرنگار، فعال سیاسی و فعال حقوق بشری ایتالیایی است. ما در اینجا قصد داریم به نقد کتاب به کودکی که هرگز زاده نشد ، از رمان نوشتهای نویسندهی ایتالیایی بپردازیم.
آثار فالاچی
ناگفته نماند که فالاچی به جز به کودکی هرگز زاده نشد، کتابهای مطرح دیگری دارد. از جمله: جنس ضعیف؛ یک مرد؛ زندگی، جنگ و دیگر هیچ؛ پنلوپه به جنگ میرود و مصاحبههای بسیار با رهبران اکثر کشورهای دنیا در زمان جنگ جهانی دوم.
کتاب اخیر به زوایای پنهان و آشکار شخصیتهای مطرح سیاسی پرداخته که پس از انتشار گاهی مورد رد و انکار طرف مصاحبه شونده، قرار گرفته است.
جنس ضعیف، از جملهی کتابهای فالاچی است که به بررسی مسائل زنان از دیدگاههای مختلف میپردازد و جزء آثار مطرح اوست.
فالاچی در زمان جنگ ویتنام، با ارسال گزارشهای خبری بسیار هیجانانگیز، خود را به عنوان خبرنگاری جهانی به دنیا شناساند. هنر او در نویسندگی هم، مورد توجه بسیاری از اهالی کتاب واقع شد.
کتابهای او روز به روز محبوب شد و به عنوان نویسندهای معاصر، همچنین فعالیتهای بشردوستانه یکبار نامزد جایزهی نوبل شد.
داستان کتاب به کودکی که هرگز زاده نشد
برای نقد به کودکی که هرگز زاده نشد، ابتدا باید با موضوع کتاب آشنا شویم.
ماجرای این کتاب جدای از آثار فالاچی به زندگی زنی می پردازد که با داشتن رابطهای موقت با مردی که زمانی او را دوست داشته است، باردار می شود.
با وجود عدم رضایت مرد برای نگهداشتنِ جنین، زن تصمیم می گیرد تا مادر شدن را تجربه کند.
این جنین ناخواسته زندگی زن را کاملا دگرگون می کند. به لحاظ شغلی او را در موقعیت خطرناکی قرار می دهد که امکان بیکار شدنش را ایجاد می کند. به لحاظ عاطفی شاهد احساسات ضد و نقیضی در وجودش خواهد بود.
این جنین اما به یکباره با تمام جسم و روح زن پیوند خورده است. میل به داشتن فرزندی که مشکلات فراوانی به دنبال دارد، در ذهن و ضمیر زن ریشه کرده است. این جنین همهی آمال و آرزوی زن می شود تا با داشتنش اهداف تازهای در زندگی ایجاد نماید.
در قسمت ابتدایی کتاب میخوانیم: ” امشب پی بردم که وجود داری: بسان قطرهای از زندگی که از هیچ جاری شده باشد. با چشم باز، در ظلمت محض دراز کشیده بودم که ناگهان در دل تاریکی، جرقهای از آگاهی و اطمینان درخشید: آری، تو آنجا بودی. وجود داشتی؛ گویی تیری به قلبم خورده بود. “
و این آغاز ترس و وحشت و تردید زنی است که موجودی کوچک (جنین) در درون خود احساس می کند.
غم عجیبی به سراغش می آید. مردد است که خودخواهی می کند یا ایثار؟
آیا جنینش دوست دارد پا به عرصهی حیات بگذارد؟ آیا اینکه زن فقط به خاطر علاقهاش به مادر شدن، میخواهد کودکی را به دنیا آورد، ظلم است؟
سوالاتی این چنینی ذهن و دل زن را فراگرفته بود.
او منتظر نشانهای بود. نشانهای که به زن بفهماند جنین تازه شکل گرفته، علاقهای به دنیا آمدن دارد.
وجه دیگر داستان کودکی که هرگز زاده نشد ، صحبت کردن مادر با جنین است. علایق و تنفر، عقاید و نظرات، راهکارها و روشهای زندگی یک زن، همهی چیزی است که مادر با کودکش در میان میگذارد.
به شیوههای گوناگون رنج و درد در جامعهی انسانی خرده میگیرد. زندگی را سراسر سختی می داند و البته غمناک.
گاهی زندگی شادی کوچکی به همراه دارد که باید برایش تاوان داد.
این نگاه تیره و سیاه به دنیا خواننده را با واقعیات روبه رو می کند. واقعیت اما از زبان مادری باردار به جنین تازه شکل گرفته، مایوس کننده به نظر می رسد.
شاید فالاچی به مفاهیم عمیق، نگاه سطحی نداشته باشد اما تعمق در نهایت انصاف به مسائلی چون عشق، آزادی و حقیقت برای خواننده درک درستی به همراه ندارد.
فالاچی در قصهای که برای جنینش بازگو میکند، سرگذشت دخترکی را یادآور میشود که به فردا ایمان دارد.
“همه اعتقاد به فردا را به او می آموختند و تصدیق میکردند که فردا همیشه بهتر است. کشیش، وقتی بارگاه ملکوت را نوید میداد، همین را تاکید می کرد.”
نویسنده با این قصه سعی در القای این نکته را دارد که آینده وجود ندارد؛ بلکه تلویحا قیامت و جهان دیگر وجود ندارد. آنچه که حقیقی است همین دنیاست و اعتقاد به جهان دیگر، سرابی بیش نیست.
دیدگاه نومیدانهی فالاچی برای جنین کوچکش، نشانههای فراوانی در قالب داستان بازآفرینی میکند. نشانههایی که خاطرنشان میکند دنیا جای خوبی نیست و تصمیم بهتر شاید آنکه تلویحا به کودکی که هرگز زاده نشد القا کند در نیستی باقی بماند.
اگر نیاز باشد یک مادر، دنیای واقعی را برای جنین در راه داشتهاش، ترسیم کند، خوبیها و زیباییها را یادآور میشود.
در اینکه نگاه فالاچی تیره و کِدر است شکی وجود ندارد؛ اما در اینکه آنچه را می گوید ممکن است همهی مادرها حین بارداری تجربه کنند، انکاری نمیتوان داشت.
مادر داستان، به توصیههای پزشکش که او را ملزم به استراحت مطلق میکند، توجه نمینماید. به سفری طولانی می رود که نیاز دارد از جادهای ناهموار، ساعتها رانندگی کند تا به مقصد برسد.
او همچنان با جنین حرف میزند…
و خوش بین است فرزندش در برابر سختیها مقاومت میکند تا به دنیا بیاید.
غافل از اینکه جنین، چند روزی است که دیگر حیات ندارد…
مادر در ابتدا برای به دنیا آوردن فرزندش منتظر نشانهای است.
اینکه جنینش به او بفهماند که آیا دوست دارد به دنیا بیاید یا نه؟
جنین به ظن مادر با تلنگری بر دیوارهی رحم این امید را در مادر به وجود می آورد که علاقهمند به زندگی در دنیاست.
آنچه اتفاق میافتد اما چیز دیگریاست.
جنین مردهاست…
مادر خود را مقصر میداند و با این حس گناه، دچار افسردگی میشود.
در دادگاهی خیالی او را محاکمه میکنند…برای جرمی به نام “به کودکی که هرگز زاده نشد.” !
نتیجه این میشود که جنین با طنین صدایی به مادر میفهماند که علاقهای به هستی در دنیا نداشته است.
نامه به کودک هرگز زاده نشده، کتابی تاثیرگذار است. کتابی که اشک خواننده را سرازیر میکند. فکر کردن به آن اما از تاثیرگذاریاش ارزشمندتر است.
ما به عنوان منتقد، برای نویسنده و افکارش احترام قائلیم؛ اما برای لفظ به لفظ آنچه که نوشته خیر.
فالاچی از نویسندگان خوب معاصر بود که در سال ۲۰۰۶ از دنیا رفت. شیوهی نگارشش، غمِ عجیبی دارد. از آن نویسندههایی که به دنبال ارائهی افکار خودشناسی است. گاه خواننده با او همراهی میکند و گاه به فکر فرو می رود.
نتیجه این میشود که آیا او درست میگوید؟ یا حقیقت چیز دیگری است؟
هر نویسندهای مسلما این افکار را در ذهن خواننده جای میگذارد، اما تاثیر کلام در همه یکسان نیست. فالاچی نویسندهایست که در ذهن شما سوال بزرگی به یادگار می گذارد: ” آیا اگر حق انتخاب زندگی در دنیایی که سراسر سیاهی و رنجِ بی پایان است داشتیم، باز هم به دنیا می آمدیم؟ “
پاسخها متفاوت خواهد بود و نظرات نابرابر. آنچه که هر شخص در درون خود جستجو میکند یکی از صدها سوال دیگریاست که انسان همواره در پی جواب دادن به آنهاست.
که به قول مولانا: از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود/ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم…
فالاچی در سالهای پایانی زندگیاش کتابی به عنوان خشم و غرور نوشت که در رابطه با حادثهی ۱۱سپتامبر بود. این کتاب به مقدسات اسلام و افکار مسلمانان توهین میکند.
نویسندهای که با به کودکی که هرگز زاده نشد ، در قلب خوانندگان مسلمان ایرانی نفوذ کرد، با خشم و غرور نژادپرستی به یادگار نهاد.
به هر روی نقاط مثبت و منفی درنامه به کودکی که هرگز زاده نشد ، آن را به کتابی دوست داشتنی تبدیل کرد که به عنوان یکی از بهترین آثار فالاچی محسوب میشود.
دانلود رایگان کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
pdf این کتاب رو می تونین از لینک زیر بصورت رایگان از دهکده کتاب دانلود کنین (تبلیغات را ببندید و روی دانلود با سرعت کم کلیک کنید):
دانلود pdf نامه به کودکی که هرگز زاده نشدنظر شما در مورد این کتاب و نقد ما چیست؟
به نظر من تفکرات فمنیستی بسیار بیشتر از چاشنی بود.انکار صریح خداوند،اعتقاد به تصادفی ایجاد شدن هستی،نگاه بسیار بد بینانه به آینده جهان از جمله مواردی بود که با عقاید ما منافات داشت.
تناقضات متعددی در طول کتاب موجود بود که به اعتراف خود فالاچی منطق امروز او با اشاره یک انگشت ممکن است فردا تغییر کند.
در مجموع با مطالعه این کتاب به مسلمان بودن وشیعه بودن خود بالیدم زیرا به خیلی از حیرتها وتردیدهای انسان پاسخ می گوید…..
به نظر من کتاب فوق العاده ای بود.کاش قبل از باردار شدنم این کتاب رو خونده بودم وتوصیه میکنم هر کس قبل از باردار شدن اینو بخونه.خیلی دید انسان رو به زندگی متفاوت میکنه .خانم فلانچی خیلی خوش فکربودن
کتاب خیلی خوبی بود ازین جهت که خیلی از واقعیت ها رو درمورداحساسات زنان و دوران بارداری مطرح کرد اما سوالی که برا من هنوز وجود داره اینه که سقط جنین آیا کار درستیه؟ اگه هست تا چه سنی؟
اگر منظورتون از نظر شرعی هست سقط جنین بعد از بسته شدن نطفه حرامه از نظر مراجع.
اما اگر منظورتون بحث شرعی نیست معمولا خانم ها ضربان قلب جنین رو هم حس میکنن و سقط کردنش براشون سخته.ولی تحقیقات عمومی نشون میده هیچ مشکلی از نظر روانی برای خانما پیش نمیاد غیر از افسردگی پس از سقط که ممکنه برخی افراد دچارش بشن بخصوص افرادی که سابقه افسردگی رو دارن.
دوست عزیز سقط جنین از نگاه شرع و قانون ما بعد از 4 ماهگی حرام و غیر قانونی هستش چونکه مطابق اسلام روح در 4 ماهگی به جنین دمیده میشه اما از نظر قانونی در مواقعی که مثلا جان مادر در خطر باشه موردی نداره سقط جنین
اتفاقا کتاب بی نظیری هستش تو دنیایی که همش سختیه و خوشی های دنیا در مقابلش مکث کوتاهی بیش نیست و حتی تو قرآنم اومده که ما انسان را جز برای رنج نیافریده ایم، خودخواهی و ظلم بزرگی هست که بچه ای رو به خاطر مادر شدن خودمون و تنوع به زندگیمون به دنیا بیاریم. بهترین کتابی بود که تو عمرم خوندم. عاااالی
از جملهی آثار خوب فالاچی هست و به نظر من بهترین کتابشه. دیدگاه شمارم تا حدودی باهاش موافقم. هر کسی باید بدونه هدف نهاییش از به دنیا آوردن یه بچه چیه . متاسفانه اکثریت به خاطر کم کردن تنهایی شون، یا عرف جامعه بچهدار میشن که همیشه همون نظر شما و خودخواهیه.
سپاس از اظهارنظرتون بانو?
به نظرم همه ی مادرها اینجور صحبتایی رو کم و بیش با جنینشون دارن حتی اگه هیچوقت بهش نگن
به نظر من این کتاب بیشتر به خاطر نو آوری در شکل گیری مکالمات و دست گذاشتن روی نقطه اشتراک زنان و البته کمی چاشنی فمینیستی و گاهی خودخواهانه محبوب شد ولی واقعیت این هست که خیلی از عقاید و درک های نویسنده با عقاید ما ایرانی های شیعه درتناقض هست و اونم انکار معاد یکی از بزرگترین تناقض های متن هست در کل من خودم از مطالعه کتاب لذت نبردم هرچند بعضی جاها با متن همزادپنداری میکردم
سلام دوست عزیز . تحلیل شما کاملا صحیح و هوشیارانه ست . بخصوص اشاره ای که به چاشنی فمینیستی داشتید . چه قسمتی به طور خاص ، به نظرتون با عقاید ایرانی اسلامی منافات داشت؟