متفرقهمعرفی و نقد کتاب

شب های روشن اثر داستایوفسکی

4.2/5 - (5 امتیاز)

شب های روشن رمان کوتاه و تاثیرگذاری از اعجوبه‌ی ادبیات جهان ، فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی . عاشقانه‌ای خاص از یک رویاپرداز خاص . تضاد و تقابلی از روشنایی و تاریکی در شب های پترزبورگ .

معرفی داستایوفسکی :

شب های روشن از فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی ، نویسنده‌ی نام آشنای روس ، متولد 1821 است . این نویسنده‌ی صاحب سبک و بکر نویس ، رمان‌های زیادی دارد . از مشهورترین آثار او جنایات و مکافات ، برادران کارامازوف ، ابله ، قمارباز ، تسخیرشدگان و … است . شب‌های روشن یا شب‌های سپید ، از داستان‌های کوتاه اوست .

خلاصه‌ی شب های روشن :

شب‌های روشن ، ماجرای پسر جوانی است که همه‌ی عمرش را بدون ارتباط خاص با دیگران سر کرده . او نه تنها با هیچ زنی ارتباط نداشته ، بلکه با بقیه‌ی همنوعانش نیز ارتباطی ندارد . شاید بپرسید چرا …؟ مرد جوان قصه‌ی شب های روشن ، علاقه‌ای به ارتباط با دیگران ندارد . اما در خیالات و اوهام خودش ، هر روز و هر ساعت با دیگران ارتباط برقرار می کند . عجیب به نظر برسد! یا غیر واقعی ! ولی مرد جوان به جای آدمها به در و دیوار خانه‌ها و سنگفرش خیابان‌ها عشق می ورزد ! این همه درونگرایی یک مرد ، عجیب است .

شب های روشن ، قصه‌ی چهار شب و یک روز زندگی این مرد جوان است . او در شبی خاطره انگیز مشغول قدم زدن است که با دختری عجیب آشنا می‌شود . برخلاف تصوراتش از عشق ، به دختر دلبسته می شود .

چرا شب های روشن :

شب های روشن اثر داستایوفسکی در واقع به پدیده‌ای جغرافیایی اشاره دارد . داستان در سن پترزبورگ جریان دارد . منطقه‌ای که به خاطر نزدیکی به قطب شمال ، شب هایش تاریک نیست . بلکه روشن است . نام کتاب براساس همین شب های روشن انتخاب شده است .

شب های روشن و ماجرای دوست داشتنی آن ، در اولین شب به دیداری هیجان انگیز مرتبط است . مرد جوان سرخوش از پیاده روی شبانه ، دختری را در کنار پل می بیند . غمگین و افسرده ، در تنهایی به فکر فرو رفته . دل مرد جوان هم برای دختر می سوزد هم مشتاق ارتباط با اوست !

عشق و رویا :

ناگهان فرصتی محیا می شود تا مرد جوان ابراز وجود کند ! به دختر کمک می کند تا از چنگ مرد مستی بگریزد . ناستنکا دختر جوان ، از این عمل برادرانه‌ی مرد جوان خوشحال می شود . ارتباط این دو ، با حرف زدن و محرم راز شدن یکدیگر ادامه می یابد . همان شب اول پسر جوان بی نام ، عشقی جانسوز و زیبا را تجربه می کند . احساسی که در رویاهای هرباره اش با آن روبروست .

تصویر دلنشین عشقی پاک و قدرت بخش برای مردی که تنها امیدش داشتن آن است . او منتظر پیدا شدن جرقه‌ای از عشق ، برای امیدواری به سال های آینده ی زندگی اش است.

رویاپرداز ما بیهوده خاکستر رویاهای گذشته‌اش را جمع و جور می‌کند . امیدوار است در میان ویرانه ها و خاکستر جرقه‌ای بیابد که زندگی و قلب یخ زده اش را گرما ببخشد . و تمام چیزهایی که در گذشته برایش عزیز بود ، بازگرداند … رویاهایی که اشک از چشمانش جاری سازد .

ناستنکا ، رویاپردازی مرد جوان را درک می کند . این ماجرا ، مرد جوان را عاشق‌تر از قبل می کند . شب های بعد اما ناستنکا راز خود را آشکار می سازد . رازی که قلب مرد جوان را جریحه دار کرد . شب های روشنِ مرد جوان با شنیدن راز عشق ناستنکا و انتظارش برای دیدار دوباره‌اش ، تاریک می شود . اما با تمام وجود سعی می کند به او کمک کند .

شکست عشقی و پذیرش عشق جدید :

او نامه‌ای برای معشوق ناستنکا می برد . اما او جواب نمی‌دهد . همین موضوع قلب ناستنکا را می‌شکند . مرد جوان در این حین از علاقه‌ی شدید قلبی‌اش به ناستنکا پرده برمی‌دارد . ناستنکا با خوشوقتی عشق او را می پذیرد .

شب های روشن ، با دلدادگی آنان روشن‌تر می‌شود . آن‌ها تصمیم می‌گیرند از فردا باهم زندگی کنند . اما در انتهای شب آخر ، وقتی که مرد جوان با خوشحالی به آینده‌ی عاشقی‌اش می‌نگرد ؛ عشق اول ناستنکا سر می‌رسد . ناستنکا ، بین مرد جوان و عشق سابقش در تردید است . در آخر اما عشق اولش را که یکسال برای بازگشتش صبر کرده را می پذیرد .

شب های روشن مرد جوان ، تیره و تار می‌شود …

عشق در ذات آدمی وجود دارد و هرگز این عشق از بین نخواهد رفت .

با وجود این ، در انتهای داستان ، ناستنکا نامه‌ای برای مرد جوان می نویسد . او را از ازدواجش با عشق سابقش مطلع می کند . او صادقانه می گوید :

من به تو گفتم دوستت دارم ، بدان واقعا دوستت دارم . چیزی بالاتر از عشق . آه ، خدایا ! کاش می توانستم همزمان هر دوی شما را دوست بدارم ! کاش می‌شد تو او باشی !

شب های روشن مرد جوان بار دیگر تاریک می‌شود . اما بی رحم نمی‌شود . اجازه نمی‌دهد اندوه زندگی‌اش را تباه کند . با دلی عاشق در رویاهایش می اندیشد :

هرگز خوشبختی ناب تو را با لکه‌های ابر اندوه ویران نخواهم کرد… اجازه نمی‌دهم حتی یکی از آن گل‌های تازه که گیسوانت را تزیین کرده‌اند . تا با او به خانه‌ی بخت پا بگذاری پژمرده شود !

خدای من فقط یک لحظه خوشبختی ! آیا این موهبت برای کل زندگی یک انسان کافی نیست ؟!

شب های روشن اثر داستایوفسکی و شخصیت سازی :

داستایوفسکی در شب های روشن خودش را به تصویر می‌کشد . خودِ واقعی و درونی‌اش را… نه تنها با شب های روشن به تصویرسازی ذهنی خواننده از روایت داستان جذابیت می‌بخشد . بلکه حقیقت قلبی اش را بازگو می‌کند . چرا این همه رویاپردازی جوان شب های روشن قابل درک است ؟ چون زندگی شخصی نویسنده‌اش گواه این ماجراست .

شب های روشن ، با وجود کوتاهی داستان ، حاوی نکات عمیق روانشناسانه است . از این نظر توجه خواننده به رویاهای تاریک و روشن شخص اول داستان ، قابل لمس است . همه‌ی ما لحظاتی را در زندگی شخصی‌مان گذرانده‌ایم که به رویاپردازی پناه می‌بریم .

شب های روشن نموداری از این رویاانگاری همه‌ی ماست . با این تفاوت بزرگ که شخصیت اول داستان ، همه‌ی عمرش را با رویا زندگی کرده است ! درونگرایی روانی مرد جوان قصه ، زمانی باعث تعجب می‌شود که از تنها بودن در شهر خسته می‌شود . آدمی که همه‌ی عمرش را در تنهایی سپری کرده ، به طرز عجیبی دلش برای همه‌ی همشهریانی که او را نمی‌شناسند ، تنگ می‌شود .

از نکات قابل توجه شب های روشن ، بی‌نام بودن شخص اول داستان است . ما با زوایای پنهان روان یک مرد آشنا می‌شویم بدون اینکه بدانیم نامش کیست ! داستایوفسکی آنچنان روان مرد جوان را زیبا به تصویر می‌کشد که خواننده اصلا به بی‌نام بودن آن فکر نمی‌کند . پردازش صحیح و کم نظیر او ، از روحیات یک رویاپرداز درونگرا ، رمانتیک عاشقانه‌ی او را تکمیل می‌سازد .

داستایوفسکی در آثار دیگرش اینقدر بی‌پروا و بی پرده رویاپردازی نمی‌کند . نویسنده‌ی دوست داشتنی روس ، عشق را با گلایه و اندوه هم تراز نمی‌داند . او حقیقت عشق و تجربه‌ی آن را با وجود ناکامی بر نبود آن ترجیح می‌دهد .

توصیه می‌کنم عاشقانه‌ی یک رویاپرداز خاص را با نگاهی ژرف مطالعه کنید و از آن لذت ببرید .

دهکده کتاب

دهکده کتاب معرفی ، نقد و دانلود کتاب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا