فریدون سه پسر داشت و عباس معروفی
عباس معروفی، نویسنده معاصر ایرانی متولد۱۳۳۶ در تهران است. نویسندهای با افکار و عقاید خاص که سعی در شناساندن دنیا از دریچهی نگاه خودش به خوانندگان کتابهایش را دارد. در این مقاله به نقد کتاب فریدون سه پسر داشت از دیدگاه خوانندهی اثر می پردازیم. عباس معروفی از نسل کسانی است که سالها برای انقلاب کار کردهاند و به امید به دست آوردن آزادی ای که مد نظرش بوده است، تلاش کرده تا به مقصود برسد.
زندگی و افکار عباس معروفی

بعد از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی، افکار و عقاید بسیاری روشن شد. از جمله تندروهای مجاهدین خلق که جملهی معروف اعدام انقلابی از شعارهای آنان بود. عباس معروفی مشخص نمی کند دقیقا با چه گروهی سر و سِر دارد. انگار که نه کاملا دل از انقلاب و اهداف مذهبیاش کنده و نه به همهی آرمانهای جبههی ضد دین سر سپرده شده است. با این وجود تکانههای عقیدتی او با انتشار مجلهی گردون که افکار جامعهی به اصطلاح روشنفکر آن سالها را ترویج میداد، هویدا شد. عباس معروفی این مجله را در ۱۳۶۹ با هزینهی شخصی چاپ می کرد. بعد از انتشار مطالب خلاف موازین انقلاب بارها این مجله توقیف شد تا اینکه بالاخره دستش برای همگان رو شد و به اجبار به آلمان پناهنده شود.
عباس معروفی و زندگیاش
زندگی شخصی این نویسندهی صاحب سبک در آثارش بروز کرده است. او وقتی فریدون سه پسر داشت را می نویسد به نوعی از سرگردانی و آشفتگی نسلی حرف میزند که بعد از بحبوحهی انقلاب سرخورده شده و تحقق رویاهایشان را دست نیافتنی می بینند. نسل انقلابیونی مثلِ سازمان مجاهدین خلق که به زعم مردم ایران منافقین نامیده شدند.
ایران جمهوری میشود و هر کسی سهم خودش را از سفرهی انقلاب میخواهد. آنها که به متن مردم و دیانت و جمهوریت دل بستهاند به دنبال پیشرفت نقاط دیگر انقلابند و آنها که از آزادی مفرط دم میزنند اهداف دیگری در سر دارند. عباس معروفی با افکار خاص خود و هم نسلانش میخواهد هم در کنار مردم بماند و هم اهداف عقیدتیاش را دنبال کند. با انتشار مجلهی گردون سعی در بازگویی آن دارد، اما توقیف گردون و فرار او از ایران راهش را می بندد.
عباس معروفی بعد از آن در برلین شروع به نوشتن کتاب میکند. فریدون سه پسر داشت عنوان کتابی است که معروفی براساس واقعیت از نسل همان کسانی نوشته است که بعد از انقلاب خود را شناور در میان امواج ناکامی می بینند.
ماجرای کتاب فریدون سه پسر داشت
فریدون سه پسر داشت ماجرای یک خانوادهی ایرانی است به نام امانی که چهار پسر و یک دختر دارند.
چهار پسر همیشه به توصیهی پدر خانواده فریدون، باید از هرگونه فعالیت سیاسی دور باشند. خیال خام پدر راه به جایی نبرد. چهار پسر فریدون خواسته یا ناخواسته درگیر سیاست میشوند.
اسد پسر بزرگتر خانواده و سعید و مجید و ایرج… در اوایل همه تنها به اهداف آزادی می اندیشند اما در ادامه هر کسی عقایدش با دیگری متفاوت میشود.
تمام داستان کتاب با خیال و واقعیت همراه است. از دید مجید امانی پسر سوم این خانواده . مجید امانی در زمان روایت داستان به علت مشکل روانی در تیمارستانی واقع در آلمان بستری است. مجید امانی همراه برادرهایش شروع به چاپ اعلامیه و توزیعش و مبارزه علیه نظام شاهنشاهی میکند.
برادرش ایرج که شخصیت گاه پیدا و گاه ناپیدایی در داستان دارد ، به خاطر همین مبارزات ، اعدام میشود . پدر خانواده فریدون امانی، با اینکه میتواند از نفوذ و اعتبارش برای نجات ایرج از اعدام کاری بکند ، اقدامی انجام نمیدهد. دلیلش را هم اتمام حجت با پسرهایش برای دوری از سیاست میداند و هم لطمه خوردن به حیثیت و آبروی اجتماعیاش.
ایرج با برادرهایش فرق میکند. آرام است و افکار به خصوصی دارد. اهل شعر و شاملو و ادبیات و کتاب است. او به ظن عباس معروفی مثل ایرج شاهنامه مظلومانه میمیرد. مجید امانی بعد از انقلاب به همراه دو دوست گرمابه و گلستانش به فعالیت سیاسی ادامه میدهد تا اینکه مسیر فکریاش کاملا با سیاستهای جمهوری اسلامی مقابله میکند و به آلمان میگریزد. برادر دیگرش سعید عضو چریکهای مجاهدین خلق میشود و در عراق کشته میشود و اسد پسر بزرگ خانواده از طرفداران انقلاب اسلامی و هواخواهان امام خمینی ره . فریدون با وجود دلبستگی به نظام شاهنشاهی بعد از انقلاب رنگ عوض میکند و از مدافعان انقلاب و جمهوری میشود. این تغییر جهت در نوع زندگی و کردار پدر خانواده تاثیر بسزایی میگذارد . در ظاهر شاید حاج فریدون امانی از بازاریان و کارخانهداران صاحب نام باشد اما هنوز هم افکار شاهنشاهی در قلبش ماندگار است. اسد اما از بن وجود همهی افکار و عقاید و منشش رنگ انقلابی میگیرد.
مادر خانواده زنی مستقل و با نفوذ و دوست داشتنی ، تنها به فکر سلامتی پسرهایش است. تمام اصرار مادر اما برای نجات ایرج راه به جایی نمیبرد و خاطره و حرف ایرج هیچوقت از خانهی امانی کنار گذاشته نمیشود. فریدون سه پسر داشت جملهایست که فریدون امانی گاهی میگوید و مادر خانواده در جواب همین جمله همیشه از وجود ایرج سخن به میان می آورد.
این داستان که براساس واقعیت نوشته شدهاست ، از عقاید عبدالناصر ناصری ، رفیق گرمابه و گلستان مجید امانی و زخمی که باعث شد در سکوت جان دهد، پرده برمیدارد. مجید امانی با دوست صمیمیاش ناصر ناصری و رویا دختر او ، برای مدتی باهم در آلمان زندگی میکنند . ناصر ویلچرنشین است و بیمار . مجید امانی با رویا دختر دوست صمیمیاش ارتباط نامشروع دارد . یکبار در حین ارتباط ، ناصر از لای در اتاق شاهد چنین مسئلهایست . این اتفاق باعث میشود ناصر ناصری سکته کند و بمیرد . اتفاقی که شرمندگیاش ، چهارسال مجید امانی را در گوشهی تیمارستان بستری کرد .
بعد از این مدت او تصمیم میگیرد به ایران برگردد اما باید توبه کند تا حکومت اسلامی ایران اجازهی ورود او را به خاک کشور صادر کند . در نهایت داستان اینگونه ادامه می یابد که مجید امانی تنها به فکر انتقام از برادرش اسد است ؛ زیرا که او را نماد جمهوری اسلامی ایران میداند . کسی که میتوانست برای نجات مجید امانی کاری بکند ولی نکرد چون برادرش را منافق و ضد انقلاب میدانست. داستان در انتها با سیاه نشاندن حکومت ایران و کشته شدن بی سروصدای مجید امانی در بین راه بازگشت به ایران ، توسط عوامل حکومت ایران که قرار بود او را سالم به وطن برگردانند ، پایان میپذیرد .
از فریدون اسطورهای تا ایرج امانی
اسم کتاب عباس معروفی از روی یک اسطورهی قدیمی شاهنامه برداشته شده است.
در شاهنامهی حکیم طوس فریدون ، پادشاه اسطورهای که تمام کرهی زمین تحت حکومت اوست ، دنیا را بین سه پسرش ایرج، تور و سلم تقسیم میکند . حکومت ایران را که از نظر اسطورهای مرکز جهان به حساب می آمد به ایرج سپرد. توران و چین و قسمت شرقی دنیا را به تور داد و غرب و قسمتهای غربی جهان را به سلم .
این تقسیم بندی به مذاق تور و سلم خوش نیامد و به ایرج حسد بردند تا جایی که ناجوانمردانه دست به برادرکشی زدند . این ماجرا خشم فریدون را برمیانگیزد. چنانکه تصمیم میگیرد برای انتقام از سلم و تور ، فرزند پسری از نژاد ایرج را پرورش دهد تا از آنان کین پدرش را بستاند. کیخسرو پادشاه افسانهای شاهنامه از نسل ایرج ، انتقام ظلمی که سلم و تور در حق او کردهاند را میگیرد.
نقاط قوت عباس معروفی
این اسطورهی زیبا از ماندگارترین اسطورههای شاهنامه است که بسیار خواندنی و آموزنده است. اینکه عباس معروفی با الهام از شاهنامه داستان مینویسد و اسطورههای قدیمی را در قالب رمان بازشناسی میکند از نقاط قوت کتاب ” فریدون سه پسر داشت ” به حساب می آید. عباس معروفی به لحاظ تکنیک داستانی و فلش بکهای بسیار به موقع و زیبا ، بی ثباتی و عدم تعادل روانی مجید امانی ، راوی داستان را به خوبی نشان میدهد . طرح قصه و انتخاب یک خانوادهی صاحب اعتبار گرفتار در بطن انقلاب و مبارزه به خوبی صورت گرفتهاست.
نقاط ضعف داستان
عباس معروفی از نویسندگانی است که با وجود عدم سکونت در ایران ، رمانهایش توسط انتشارات ، قانونی چاپ میشود . فریدون سه پسر داشت اما هیچوقت مجوز چاپ نگرفت و عباس معروفی آن را به صورت اینترنتی پخش کرد و بعد از مدتی به صورت غیرقانونی نسخهی چاپی این کتاب بین دوستداران و خوانندگانش دست به دست شد. این رمان همانگونه که گفته شد نقاط مثبت دارد ، اما نقاط ضعیف و سیاه هم در آن وجود دارد. از ضعفهای آن یکی اینست که اسطورهی فریدون و پسرهایش که از مهمترین قسمتهای اساطیر ایرانی به شمار میآید بسیار دم دستی و ساده ، تنها برای نشان دادن جای خالی ایرج استفاده میشود! کاری که زیبایی اسطوره و قدرت نفوذ آن را به شدت کم میکند.
در ثانی استفادهی درست از موضوع برادرکشی که در طول تاریخ بشر از همان ابتدا وجود داشته و دارد ، خیلی منصفانه صورت نگرفته است. در اسطورهی فریدون ، ایرج مظلوم واقعی است . هیچ عمل خلافی از ایرج صورت نمیگیرد . هیچ نکته تاریک و سیاهی در زندگی معصومانهی او وجود ندارد . ایرج فریدون سه پسر داشت اما تیمی تشکیل میدهد تا افکار خاصش را ترویج دهد . علیه حکومت شاهنشاهی میشورد اما نه از درد دین و نه از سر وطن دوستی بلکه تنها به خاطر عقایدی که سمت و سوی مشخص و مدونی ندارد. هرگاه که از ایرج سخن به میان می آید ، نویسنده او را درست و واضح نمودار نمیکند.
انگار که عباس معروفی به عمد او را در سیاه و روشن قصه نمایش میدهد تا مظلومیتی انکار نشدنی از او نشان دهد. نماد سازی عباس معروفی از نظر خوانندهی تیزبین دور نیست. این نمادسازی آیا موفق عمل کرده یا نه ، چندان امیدوار کننده به نظر نمی آید.
واقعیتهای داستان فریدون سه پسر داشت ، جای انکار برای افکار منحرف سازمان مجاهدین خلق از یک سو و نفوذ و ریاکاری برخی از عوامل افراطی انقلابگرای داخلی را از سوی دیگر باقی نمیگذارد . گروهی که همه چیز را بدون قید وشرط با بی بندوباری تمام میخواهند و از طرفی دم از آزادی و تساوی حقوق به زعم خودشان میزنند ، جز فریبی دروغین چه چیزی را میتواند ترویج دهد؟
تصمیم با شماست
اگر کرامت انسانی و جایگاه ایرانی و اسلامی به همان نامی که مجاهدین خلق از آن دم میزنند مهم است ، چرا اعمال و منش آنها در عمل چیز دیگری است؟
از طرفی دیگر اگر انقلابیون متدین و مومن ایرانی به حقانیت خود و افکار و عقایدشان ایمان دارند نباید از روشهایی غیر اصولی برای حذف چنین افرادی استفاده کنند . اگر آنچه عباس معروفی به عنوان واقعیت معرفی میکند درست باشد ، با دنیایی روبه رو هستیم که انگار هر بار ما را به سوی یک طرف میکشاند که آیا حق کدام است و باطل چه رنگی دارد.
در فریدون سه پسر داشت گوشه هایی از تاریخ اوایل انقلاب و نقش مبارزین دیگری که ما کمتر آنها را میشناسیم ، آشکار شد . دروغ یا درست بودن این مسائل نشانهایست که میتواند جوان جویای حقیقت را به سمت شناخت صحیح تاریخ اوایل انقلاب بکشاند. اگر حقیقت اینست که عباس معروفی میگوید چرا تاکنون کس دیگری از مبارزین داخلی حرفی از آن به میان نیاورده است و اگر عباس معروفی دورغ پردازی کرده است چرا نسبت به بیان اکاذیب واکنش درخوری از طرف متولیان حوزهی فرهنگ صورت نگرفته است؟
سوالاتی این چنینی ذهن و ضمیر خواننده را به خود مشغول میکند و این خاصیت کتابخوانی است تا خواننده از بین حق و باطل راه درست را برگزیند.
اول کتاب و بخون بعد نقد بنویس.
سلام
خانم چطور کتابی رو که نخوندین نقد می کنین ؟!!!!!
ایرج قبل از انقلاب اعدام شد ؟!!!
اسد برادر بزرگتر بود ؟!!!
جمله های اول نقدتون رو که خوندم و متوجه شدم درست کتاب رو نخوندین بقیه ی نقد رو نخوندم
واقعا چه اصراری دارین کتابی رو نقد کنین که نمی فهمینش ؟!!!
اگر نظرات قبل رو بخونین تا حدودی جوابتون رو قبلا دادن.
ایرج بعد از انقلاب و به دست جمهوری اسلامی اعدام میشه، تعجب میکنم چه نسخه ای رو خوندین که اینو برعکس نشون داده، حالا اینو متوجه نشدین، چندین بار اسم شخص لاجوردی حین پرونده ی ایرج آورده میشه، مهدوی همون مامور جمهوری اسلامی که جنازه ی ایرج رو تحویل میده… اینارو هم نخوندین یا توی نسخه تون نبود؟ با این حساب چه جور میشه روی بقیه تحلیلتون حساب کرد وقتی بیشتر از نیمی از داستان رو جور دیگه ای خوندین؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! در این کتاب تعریف و تمجیدی از مجاهدان نشده هیچ، بارها هم با گوشه و کنایه ازشون صحبت به میان میاد، من متحیرم شما واقعا کتاب فریدون سه پسر داشت رو خوندین؟؟؟؟؟ بهتر نیست قبل از نوشتن نقد و تحلیل یک کتاب، حداقل با دقت وقایع رو یادتون میبود؟؟؟؟؟
سلام
از اینکه نظرتون رو گفتین و نقد کردین سپاسگزارم.
در مورد اتهاماتی که زدین بهم تنها چیزی که میتونم بهتون بگم اینه که من نسخهی چاپی کتاب که غیرقانونی و بدون سانسور بود رو خوندم. که اگه به ظن شما که میگین نخونده باشم کتابو نمیتونم نقد کنم! در ثانی بعد انقلاب دو دستگی پیش اومد بین انقلابیون. اون دستهایم که راهش متفاوت بود و دم از اعدام انقلابی میزد منافقین بودن. همهام میدونیم شعارشون این بود: اعدام انقلابی! و از طرف دیگه معروفی چندبار به مجاهدین اشاره میکنه . راستش من متعجب شدم از اینکه میفرمایین نگفته! اگر هم منظور معروفی از مجاهدین افرادی غیر از منافقین بودن که اونو من نمیدونم! به هر صورت برداشت من از این کتاب اینگونه بود و اگه برداشت و نظر شما با من متفاوته جای خرسندی داره. چون ما کتاب میخونیم که کشف کنیم و هر کسی جوری که دوست داره نتیجه میگیره.
از توجهتون ممنونم.?
ایرج امانی بعد از انقلاب اعدام شد نه قبلش.بخاطر همون حرفایی که قبل از انقلاب زد و رفت زندان و زنده موند ولی بعد انقلاب گفت و مرد!!!!!منظور از مبارزین داخلی همونایی نیستن که الان خودشون و خانوادشون تو همون آمریکایی که براش 22 بهمن میریم تظاهرات و مخالفشیم دارن زندگی میکنن؟!!!یه جایی تو کتاب مجید به ایرج میگه این انقلاب خون میخواد و اونو تسویه حساب انقلابی نام میده آیا اون اعدام ها به دستور کسی غیر از همین مبارزین داخلی صادر شده؟!!!!شاید برای اینکه خیلی از حقایق گفته نشه؟ما نبودیم و ندیدیم ولی خیلی چیزا شنیدیم و از اونجایی که نمیشه به شنیده ها اعتماد کرد بهتره هیچ وقت قضاوت نکنیم.
سلام
در مورد ایرج نسخهای من خوندم گفته بود سال56بوده مرگش چیزی که یادمه البته شاید اشتباه کنم شایدم نه!
اما در مورد مسائل دیگهای که فرمودین من تو مطلبم اشاره کردم اگه درست میگین اونا چرا کسانی که این حرفارو دروغ میدونن جوابی نمیدن! در نتیجه با حرفاشون نه مخالفم نه موافق!
اما یه چیزی رو خوب میدونم
حقیقت از دید هر کسی یه چیزه…هیج وقت نمیشه تعریف واحدی ازش داشت لااقل من به این نتیجه رسیدم.
چون هر وقت به ظن خودم به حقیقتی رسیدم ضدش بهم ثابت شده. بنابراین همهی اونایی که حرفایی برای گفتن داشتن و دارن رو نمیشه با یه خط کش از هم جدا کرد . اینکه حق با کی هست بسته به دیدگاه افراد داره.
در کل از اینکه نظرتون رو فرمودین بسیار سپاسگزارم.
و خوشحالم از اینکه من رو نقد کردین.?
کاش لااقل اینکه ایرج پسر بزرگتر بود نه اسد رو درست مینوشتید، دلمون خوش میشد که یه مطلب از نوشته تون درباره ی کتاب درسته!