داستان زال و رودابه (قسمت دوم):
در ادامه ی قسمت اول داستان زال و رودابه زال نزد پدر پیغام می فرستد و او را از تصمیمش برای ازدواج با رودابه آگاه می کند. سام نریمان سخت مخالفت می کند زیرا که نژاد ضحاک را دشمت ایران و ایرانی می داند.
زال واسطه می فرستد و پدر را از عشقی که در دل دارد مطلع می کند و یادآور می شود که او همان پسری است که به خاطر سفیدمویی و چهرهاش، سام در کودکی او را در درون غاری رها کرده و سیمرغ او را پرورش داد و وقتی که بزرگ شد پهلوان قوی هیکل و بالابلندی شد، پدر به دنبالش فرستاد و وعده ها داد که زین پس هر کاری بتواند انجام می دهد تا گذشته را جبران کند…و حالا وقت عمل کردن به قولها و وعده هاست.
سام نریمان، دلش به حال پسر می سوزد و از منجمان عاقبت کار را پرس و جو می کند. ستاره شناسان حاصل ازدواج را پسری می بینند که مانند ندارد و پهلوانی بنام می شود تا همیشه یاور ایرانیان باشد.
از سوی دیگر، مهراب شاه کابل، از ارتباط رودابه و زال آگاه می شود و نگران از عاقبت این کار و نابودی کشورش به واسطهی دشمنی سابق ایرانیان و ضحاکیان است.
اما تدبیر کاری پسندیده است و تقدیر کار دیگر می کند.
سام کوله بار می بندد و راهی کابل می شود تا رودابه را برای زال خواستگاری کند. ابتدا با مادرش سیندخت هم صحبت می شود_ که نمونهی مدبرتریت زنان شاهنامه است_ تا هم جویای کمال و جمال دختر شود و هم خانوادهی او را بسنجد. سیندخت با هوش و تدبیر فراوان زمینهی آشتی و در امان ماندن کشورش را از خشم ایران فراهم می کند و از سام وعده می گیرد که این عشق مایهی دردسر و یا نابودی کشورش نشود.
سام قول می دهد و طالب دیدن عروس می شود. مادر روی نما( دیدن چهرهی عروس) درخواست می کند و سام روی نما می دهد تا به دیدن عروس موفق شود.
داستان زال و رودابه، تنها داستان عاشقانهی شاهنامه است که همه موارد آیینی و رسوم و سنتهای ازدواج از ابتدا تا انتها اجرا می شود. بسیاری از این رسوم هنوز هم در جای جای ایران پابرجاست.
سام رودابه را می بیند و بر انتخاب پسر مرحبا می گوید. مراسم عروسی با انجام همهی رسومات شکل می گیرد از جمله : مهمانی و دعوت بزرگان کشور، ساز و نوا و آهنگ شادی بخشی که تا یک هفته در منزل دختر ادامه می یابد، فرستادن جهاز برای دختر و بعد رفتن عروس و خانواده اش به منزل پسر و… . حاصل ازدواج فرخندهی زال و رودابه، رستم دستان است که پهلوان اساطیری و بنام شاهنامه است.